ادامه / بحث بیماریهای گندم
بیو تکنولوژی/ کشاورزی / تحقیقات/تولید کود های مایع جامد ارگانیک موسسه سبزینه ابتکار اورمیه
تحقیقات و مقالات اختصاصی /وتو لیدات ارگانیکی کود های مایع و جامد / غیر شیمیایی/ Research articles veto specific liquidو اروگانیک/سبزینه ابتکار ارومیه

قارچهاي مختلفي به عنوان عوامل پوسيدگي ريشه و طوقه گندم در كشور شناسايي و مورد بررسي قرار گرفته‌اند، كه از جمله آنها مي‌توان گونه‌هاي مختلف جنسهاي Drechslera، Bipolaris ،  Fusarium ،Phythium و Rhizoctonia را نام برد. طي سالهاي 1379 و1380 از مزارع گندم آبي در مناطق مختلف استان تهران بازديد شد. نمونه‌ها از بخش‌هاي ريشه و طوقه گياهان مشكوك به آلودگي فوزاريومي در ناحيه مذكور، گرفته شده و به آزمايشگاه منتقل شد. پس از شستشوي ريشه‌ها و طوقه با جريان ملايم آب شير و سپس ضدعفوني سطحي آنها با هيپوكلريت سديم يك درصد، قطعاتي از هر يك روي محيط كشتهاي PDA و Nash & Snyder  كشت داده شدند. جهت شناسايي قارچهاي جدا شده از محيط كشتهاي PDA،PSA ، CLA، SNA ساقه گندم – آگار و ساقه گندم – SNA استفاده شد و در نتيجه جدايه‌ها در 7 گروه و 9 گونه قرار گرفتند. گونه‌هاي Fusarium، Culmorum، F.laterititum، F.graminearum، F.oxysporum، F.solani، F.equiseti، F.scirpi، F.semitectum، F.subglutinans به ترتيب داراي 43، 35، 21، 14، 13، 9، 5، 2و2 جدايه بودند. نتايج آزمايشهاي بيماريزايي نشان داد كه گونه‌هاي F.culmorum و F.graminearum  روي گندم رقم فلات بيماريزا بودند(كاظمي، 1381). در سالهاي 1380-1378 از 778 مزرعه گندم آبي واقع در استانهاي؛‌ آذربايجان‌غربي، ايلام، ‌لرستان، مركزي و زنجان بازديد به عمل آمد و در 330 مزرعه خسارت ناشي از بيماري پوسيدگي معمولي ريشه و طوقه گندم مشاهده شد . مزارع مبتلا غير يكنواخت و داراي ظاهري پست و بلند بوده ونواحي درون مزرعه بصورت لكه‌اي زرد و كم رشد بودند . در بررسي بوته‌هاي آلوده تغيير رنگ قسمتهايي از ريشه و قهوه‌اي شدن ميانگره زير طوقه، طوقه و بند اول پايين ساقه مشاهده گرديد. در اكثر بوته‌ها بسته به شدت آلودگي دانه‌هاي گندم چروكيده و وزن هزار دانه به شدت كاهش يافته بود. در تعدادي، خوشه‌ها سفيد شده و فاقد دانه بودند و در تعدادي ديگر، تمامي بوته ‌و گاهي يك يا چند پنجه از گياه قبل از بلوغ مرده بودند. جهت جداسازي و تشخيص قارچهاي عامل بيماري، نمونه‌هاي بوته‌هاي آلوده از مزرعه به آزمايشگاه منتقل و پس از شتسشوي سطحي قطعات ضدعفوني شده بر روي محيط كشت‌هاي CMA ، WA، SNA و PDA‌ حاوي آنتي‌بيوتيك كشت داده شدند. پس از 3 تا 5 روز از كشت قسمتهاي آلوده عمدتاً قارچهاي  Bipolaris sorokiniana  و گونه‌هاي Fusarium جدا گرديد. در مواردي گونه‌هايي از جنس Pythium  و Rhizoctonia نيز همراه قارچهاي مذكور جدا شدند كه بر اساس منابع در تشديد علايم شركت دارند. ميزان خسارت ناشي از پوسيدگي معمولي ريشه و طوقه گندم بين 5/12- 13 درصد برآورد گرديده است (منصوري و همكاران، 1381)(شكل 8 و  9).       شكل  8 = spp. Phythium     شكل  9 =  cerealis Rhizoctonia ) شكل از كتاب Compendium of Wheat Diseases,1987, M. V. Wiese)     پاخوره گندم ( Take- all ) اين بيماري روي گندم، جزو بيماريهاي ريشه، ‌طوقه و قاعده ساقه ميباشد و نخستين بار دركشور توسط فروتن و همكاران در سال 1368 ازاستان مازندران گزارش شده است. عامل بيماري قارچ Gaeumannomyces graminis (Sacc.) Von Arx & Olivier  ميباشد كه قارچي خاكز‌ي است. هيف‌هاي قارچ اغلب كلفت و به صورت دسته‌اي و به طول چند ميليمتر هستند. قطر پريتسيوم‌ها 400-200 ميكرومتر و داراي گردني بلند به طول 300-150 ميكرومتر مي‌باشند. آسكوسپورها نيز بلند و اندازه آنها 4-3 ×100-700 ميكرومتر است و 7-3 حجره دارند. سه واريته براي اين گونه شناخته شده است G.graminis Var.tritici (Ggt) روي گندم و جو، G.graminis Var.avenae روي يولاف و G.graminis Var.graminis  ‌ روي برخي علفهاي گندميان بيماريزا است. اخيراً واريته چهارمي نيز در كشور چين گزارش شده كه روي ذرت بيماريزا است. فرم غيرجنسي آن، قارچ Phialophora graminicola  مي‌باشد.   نشانه‌هاي بيماري در اثر آلودگي شديد، بوته‌ها كوتاه، زودرس و خوشه‌ها سفيد و عقيم مي‌شوند. علايم بيماري در مرحله شيري شدن دانه‌ها مشهورتر است. در آلودگي زودهنگام، بوته‌ها كوتاه، كمي زردرنگ بوده و تعدادكمي پنجه توليد ميكنند. زودرسي سبب مي‌شود، ‌سنبله‌ها داراي دانه‌هاي چروكيده شده و در اثر رشد كپك دوده‌اي، تيره‌رنگ گردند. بوته‌هاي آلوده به آساني از خاك بيرون آمده يا از محل طوقه مي‌شكنند و ريشه چنين بوته‌هايي تنك، سياه، كوتاه و ضخيم و ريشه‌ها محدود مي‌شود، ولي در صورت رطوبت زياد درفصل رشد، ‌سياه‌شدگي ريشه‌ها به سمت طوقه و قاعده ساقه ادامه مي‌يابد و در اين قسمتها پوشش ميسليومي سطحي تيره و درخشنده‌اي، ساقه تا سطح زير غلاف برگ را مي‌پوشاند. چنانچه رطوبت ادامه داشته باشد، پريتسيوم‌هاي تيره‌رنگ روزنه‌دار روي غلافهاي برگ كه از ميسليوم پوشيده شده، بوجود مي‌آيد. ساقه‌هاي بيمار در قاعده ضعيف و گاهي ممكن است كج شده و روي زمين بيفتند.   چرخه بيماري قارچ عامل بيماري در بوته‌هاي بيمار ميزبان و در بقاياي آنها دوام مي‌آورد و هيف‌ها و آسكوسپورهاي آن نقش اينوكلوم اوليه را ايفاد ميكنند، هر چند آسكوسپورها از لحاظ اپيدميولوژي از اهميت كمتري برخوردار هستند. ريشه‌هاي گندم هنگام رشد در خاك، در اثر تماس با بقاياي آلوده بيمار مي‌شوند. پس از آنكه ريشه‌هاي گياه بطور سطحي بوسيله هيف‌هاي قارچ مورد حمله قرار گرفت، هيف شفافي از زير هيفوپوديوم در آن نفوذ مي‌كند. آلودگي در فصل رويش اتفاق مي‌افتد و حرارت مناسب براي آن 20-10 درجه سانتي‌گراد است و بنابراين در پاييز و اوايل بهار در طوقه و قاعده ساقه بيشتر پيشروي مي‌كند. اين بيماري در خاكهاي قليايي و تاحدي خنثي، غير حاصلخيز و فاقد زه‌كشي مناسب شدت دارد و درخاكهاي مرطوب و جاهايي كه زراعت گندم سه ‌چهارسال پي‌درپي و بطور مستمر انجام مي‌شود، شديدتراست.   مبارزه يكي از بهترين روشهاي كنترل اين بيماري، اجراي تناوب با گياهان غير ميزبان (گياهان دولپه‌اي مانند نخود،‌ لوبيا و بقولات) مي‌باشد. از بين بردن بقاياي گندم و جو پس از برداشت با اجراي شخم عميق و يا نيمه عميق و نيز حذف كامل گندمهاي خودرو نقش مهمي در كنترل بيماري ايفا مي‌كنند. فرمهاي مختلف كودهاي ازت‌دار نيز در افزايش يا كاهش شدت بيماري موثر مي‌باشند. زارع و فصيحياني (1381) تأثير فرمهاي مختلف ازت و مقادير منگنز در شدت بيماري پاخوره گندم را مورد بررسي قرار دادند. بدين منظور آزمايشي در گلخانه با دو عامل فرمهاي مختلف كود ازته (نيترات آمونيوم، سولفات آمونيوم، اوره و اوره پوشش‌ دار) و مقادير متفاوت منگنز (0 ، 5 ، 10 و 20 ميلي‌گرم در كيلوگرم) با چهار تكرار و چهارشاهد براي هر تيمار در يك طرح كامل تصادفي اجرا شد. درون گدانهاي حاوي نيم درصد وزني مايه تلقيح (بذور گندم كلونيزه شده بوسيله جدايه ايراني قارچ Ggt) بذور گندم رقم مرودشت كشت و تيمارهاي فوق‌ اعمال گرديد. پس ازچهار ماه درصد آلودگي ريشه‌ها،‌ ميزان كاهش طول، وزن خشك گياه و وزن خشك دانه گياهان آلوده در مقايسه با شاهد مورد ارزيابي قرارگرفت. نتايج حاصل از تيمار فرمهاي مختلف ازت بر روي بيماري پاخوره گندم نشان دادكه سولفات آمونيوم باعث كاهش و نيترات آمونيوم باعث افزايش بيماري گرديدند. تاثير كودهاي اوره و اوره پوشش‌دار برشدت بيماري درحد وسط كودهاي فوق بوده و اوره پوشش‌دار مؤثرتر از اوره در كاهش بيماري عمل كرده است. نتايج يكساني از تاثير فرمهاي مختلف ازت در ديگر شاخص‌هاي ارزيابي شده فوق بدست آمد. مقادير متفاوت منگنز هيچ گونه تاثير معني‌داري در شدت آلودگي نداشتند و تنها درگياهان تيمار شده با مقدار ppm 20 منگنز، درصد كاهش وزن خشك اندام هوايي و دانه كمتري مشاهده گرديد. به منظور كنترل بيولوژيكي بيماري پاخوره گندم توسط باكتريهاي آنتاگونيست،‌182 جدايه باكتري از ريزوسفر گندم جداسازي گرديد و به همراه 60 جدايه دريافتي از ديگر محققين، مورد بررسي قرار گرفت. تعداد 38 جدايه بيشترين محدوده بازدارندگي را در مقابل قارچ عامل بيماري در آزمونهاي درون ظرف پتري نشان دادند. از اين تعداد، 11 جدايه موجب كاهش شدت علايم بيماري روي ريشه گياهچه‌هاي گندم در آزمون سنجش لوله‌اي گرديدند. اين جدايه‌ها با دو روش تيمار بذري و محلول پاشي در خاك در شرايط گلخانه‌اي مورد آزمون قرار گرفتند. شاخص‌هاي مورد بررسي شامل؛ شدت بيماري روي ريشه، ارتفاع بوته، وزن خشك ريشه،‌ وزن خشك اندام هوايي  و وزن خشك سنبله بودند. 7 جدايه در هر دو روش بطور معني‌دار باعث كاهش شدت بيماري شدند. در مورد ساير شاخص‌ها، اختلاف معني‌دار نسبت به شاهد (بدون تيمار با باكتري) مشهود بود. در روش تيمار بذري، تيمارهاي مربوط به جدايههاي Q18  ،B29 ،66 در مقايسه با بذور تيمار شده با قارچكش‌هاي بنوميل و مانكوزب در سطح 1% از نظر كاهش شدت بيماري اختلاف نداشتند و در روش محلول پاشي‌ در خاك، دو تيمار جدايه Q29 و قارچكش‌ بنوميل از اين جهت در سطح 1% دريك گروه آماري قرار گرفتند و ساير تيمارهاي باكتريايي در سطح آماري بعد قرار گرفتند. در مجموع به ترتيب جدايه‌هاي Q92 ،B29 ،66 و Q18 بهترين نتايج را از نظر تاثير دركاهش شدت بيماري و نيزافزايش شاخص‌هاي مختلف رشدي در شرايط گلخانه‌‌اي نشان دادند. براساس نتايج آزمون فيزيولوژيكي و بيوشيميايي، جدايه Q92‌ به بيوار 5 و جدايه‌هاي 66  وQ18 به بيوار 1 از گونه Pseudomonas fluorescens‌ تعلق داشتند و جدايه B29 درجنس Pseudomonas  شناسايي گرديد (صداقت فرو همكاران،1381). در زمينهايي كه كشت متوالي گندم انجام مي‌گيرد، جمعيت عامل بيماري پاخوره و خسارت آن در سالهاي سوم و چهارم كشت به بالاترين حد رسيده و از سال پنجم به بعد بيماري به شدت كاهش يافته و خسارت آن نيز به زير آستانه زيان اقتصادي مي‌رسد. اين پديده در اصطلاح، ‌پديده افول‌ بيماري : (Take-all decline) ناميده شده و علت آن افزايش زياد جمعيت آنتاگونيست‌ها در خاك مي‌باشد و به همين دليل به چنين خاكهايي، خاكهاي بازدارند (Suppressive soil) گفته مي‌شود. اين پديده و وجود چنين خاكهايي در مناطقي از ايران كه بيماري پاخوره گندم در آنها داراي اهميت است (استانهاي مازندران، گلستان، فارس و مركزي) نياز به بررسي همه جانبه دارد.     سپتورياي برگ گندم ( Septoria leaf blotch ) به اين بيماري، سوختگي خالدار برگ گندم نيز گفته مي‌شود و نخستين بار در كشور در سال 1320 توسط پتراك و سپس در سال 1326 توسط اسفندياري گزارش شده است. هم اكنون نيز در برخي استانهاي كشور از جمله ؛ گلستان، مازندران، خوزستان، فارس و ايلام مشاهده شده و خسارت مي‌زند. نشانه‌هاي بيماري ابتدا به صورت لكه‌هاي كوچك نامنظم به رنگ قهوه‌اي مايل به قرمز ظاهر مي‌شود. لكه‌ها بوسيله رگبرگها محدود شده و بصورت طولي توسعه مي‌يابند. به تدريج كه لكه‌ها پيشرفت مي‌كنند، از مركز تغيير رنگ داده و خاكستري مي‌شوند و به مرور تمام سطح برگ را فرا مي‌گيرند و در نهايت خالهاي سياه ريز (پيكنيديومها ) در روي لكه‌ها ظاهر مي‌شوند. در اغلب موارد زردي و خشكيدگي برگ نيز اتفاق مي‌افتد. عامل بيماري در مرحله غير جنسي قارچ Septoria tritici Rob.in Desm. (ايجاد پيكنيديوم و پيكنيديوسيپور مي‌كند ) و در مرحله جنسي قارچ . Mycosphaerella graminicola (Fuckel ) Schroeter‌ ( ايجاد پرتيسيوم‌ها، آسك و آسكوسپور مي‌كند ) مي‌باشد. پيكنيديوسپورها شفاف، رشته‌اي باريك و اندازه آنها 4/3-7/1 * 86-39 ميكرومتر مي‌باشد. آسكوسپورها شفاف، بيضوي و 6- 5/2  * 16-9 ميكرومتر با دو سلول مساوي است. در سيكل بيماري، كاه و بقاياي گندم منبع اينوكلوم اوليه هستند. پيكنيديوسپورها براي ماهها در دماي 10-2 درجه سانتي‌گراد زنده باقي مي‌مانند. مايعي كه در آن اسپورها تراوش مي‌شود، آنها را از تاثير تابش نور خورشيد و خشك كردن حفظ كرده و جوانه‌زدن آنها را تحريك ميكند. در شرايط مرطوب اين اسپورها بوجود آمده و در اثر باران انتشار يافته و در فصل زراعي آلودگيهاي اوليه را سبب مي‌شوند. آسكوسپورها در تابستان و پاييز ايجاد شده و لوله تندش حاصل از دو نوع اسپور، گندمها را بطور مستقيم يا از راه روزنه آلوده مي‌كنند. حرارت مناسب براي جوانه‌زدن و ايجاد آلودگي 15 تا 25 درجه سانتي‌گراد و محدوده آن 5 تا 35 درجه سانتي‌گراد است. حقدل و بني‌هاشمي (1381) نحوه بقا و تعيين دامنه ميزباني S.tritici  را مورد بررسي قرار دادند. در مطالعه بقا قارچ، برگهاي آلوده حاوي پيكنيديوم در اعماق مختلف خاك (0-10-20-30 و 40 سانتي متري) قرار داده شدند. پيكنيديوسپورها در سطح خاك قدرت جوانه‌زني خود را بعد از گذشت 8 ماه كاملاً ‌از دست داده، در صورتيكه در دماي 5-4 درجه سانتي‌گراد قدرت جوانه ‌زني اسپورهاي قارچ بعد از 25 ماه به 18 تا 20 درصد رسيد. در اعماق مختلف خاك با كلونيزه شدن برگها توسط قارچهاي پوده‌زني (ساپروفيت)، پيكنيديوم‌ها در مدت كمتر از دو ماه از بين رفتند. جهت تشكيل فرم جنسي در شرايط طبيعي، بوته‌هاي گندم آلوده به سپتوريوز بعد از برداشت در هواي آزاد قرار داده شد. مشخصات مورفولوژيكي فرم جنسي توليد شده با مشخصات  M.graminicola‌ گزارش شده توسط محققين ديگر مطابقت داشت، ولي به علت عدم تندش آسكوسپورها اثبات بيماريزايي انجام نگرديد. تلاش براي تشكيل فرم جنسي در آزمايشگاه موفقيت آميز نبود، همچنين از بذور جمع‌آوري شده از مزارع گندم آلوده به سپتوريوز، قارچ عامل بيماري جداسازي نشد. جهت بررسي دامنه ميزباني قارچ به منظور تعيين نقش علفهاي هرز در بقا و ازدياد عامل بيماري، در شرايط گلخانه گياهان مختلفي كه تعدادي از آنها علفهاي هرز مزارع گندم مي‌باشند، با جدايه‌هاي پاتوژن مايه‌زني شدند. چهل تا چهل و پنج روز بعد از مايه‌زني، در برگهاي خشك و پير دو گياه Lolium rigidum  و Secale cereale پيكنيديوم‌هاي قهوه‌اي و ريز مشاهده گرديد كه با اثبات بيماريزايي روي گياه گندم، دو گونه فوق ميزبان ثانوي براي قارچ تعيين گرديدند. در شرايط مزرعه در هيچ يك از علفهاي هرز بررسي شده علايم سپتوريوز مشاهده نگرديد.   مبارزه ميزان كاهش عملكرد ناشي از آلودگي سپتوريوز برگي در ارقام تجاري گندم با مقاومت‌هاي متفاوت در خوزستان بررسي شد. به جز رقم چمران كه نسبت به بيماري نيمه مقاوم ارزيابي گرديد، تقريباً تمامي ارقام گندم نان توصيه شده يا در حال كشت استان نسبت به آن حساس مي‌باشند. در اين مطالعه درصد كاهش عملكرد چمران به عنوان يك رقم نيمه مقاوم، نسبت به ارقام حساس و نيمه حساس توصيه شده استان در مزارع آلوده بررسي شد. نتايج نشان داد كه ميزان كاهش عملكرد رقم چمران در زمانهاي مختلف آلودگي نسبت به شاهد محافظت شده (با قارچكش) 3 تا 11 درصد بود. حداكثر كاهش عملكرد ارقام حساس فلات، اترك و داراب2 به ترتيب 44، 42 و 31 درصد تعيين شد. بيشترين خسارت در ارقام حساس مربوط به وزن هزار دانه و تعداد دانه در سنبله بود. كاهش عملكرد چمران نسبت به ارقام حساس بطور معني‌داري، كمتر بود (‌دادرضايي و همكاران ، 1381). مقاومت لاين‌هاي پيشرفته گندم ديم در برابر بيماري سپتوريا برگي در مراحل گياهچه‌اي و گياه كامل در نقاط مختلف ايران، مورد بررسي و ارزيابي قرار گرفت. به منظور تعيين مقاومت 200 ژنوتيپ پيشرفته گندم ديم سردسيري و گرمسيري، جدايه‌هاي عامل بيماري از مناطق مختلف كشور جمع‌آوري و پس از جداسازي از بافت ميزبان، روي محيط كشت مصنوعي YMSA‌ خالص‌سازي و ‌تكثير شدند. مخلوط جدايه‌ها در شرايط دمايي 18 درجه سانتي‌گراد و رطوبت 85% در فيتوترون، روي گياهچه‌ها مايه‌زني گرديد و در دومين و سومين هفته پس از تلقيح از سطح نكروز برگ يادداشت برداري به عمل آمد. براي ارزيابي مقاومت در شرايط مزرعه‌اي، لاين‌ها در خطوط يك متري و فواصل 30 سانتي‌متر از هم كشت شدند و تلقيح طبيعي و مصنوعي با استفاده از جدايه‌هاي همان محل در شرايط مناسب و زير سيستم افشانه انجام گرفت. يادداشت برداري پس از توسعه كافي بيماري روي رقم حساس انجام شد. نتايج مبين اين بودند كه بين تيپ‌هاي آلودگي گياهچه‌اي و گياه كامل ارتباط معني‌داري وجود ندارد و نيز ارتباط بين تيپ‌هاي آلودگي گياه كامل بين دو محل اجرا به ويژه براي لاين‌هاي سردسير معني‌دار نيست. همچنين بر مبناي تيپ آلودگي گياه كامل ارتباط معني‌داري وجود ندارد و نيز ارتباط بين تيپ‌هاي آلودگي گياه كامل بين دو محل اجرا به ويژه براي لاين‌هاي سردسير معني‌دار نيست. همچنين بر مبناي تيپ آلودگي گياه كامل 8%‌ لاين‌ها بدون هيچگونه آلودگي، 9% مقاوم، 15% نيمه حساس و بقيه كاملاً حساس بودند (ترابي و همكاران ، 1381). در مورد كنترل شيميايي بيماري، قارچكش‌هاي گروه تريازول مانند : تيلت و فوليكور مي‌توانند موثر واقع شدند. سپتورياي سنبله گندم ( Septoria glum blotch ) به اين بيـــماري، سوختگي گلوم يا سوختگي سنبله گندم نيز گفته مي‌شود . به نقل از ارشاد (1374)، ابراهيمي و ميناسيان در سال 1352 قارچ Stagonospora nodorum را از خوزستان گزارش نموده‌اند. از آن سال تا بهار 1381 گزارشي از اين بيماري در كشور وجود نداشته است. در اواخر ارديبهشت و اوايل خرداد 1381، نمونه‌هايي از گندم‌هاي مزارع استان گلستان با علايم سوختگي در سنبله و تيره‌شدن ساقه در ناحيه زير محور سنبله، ‌جمع‌آوري و در آزمايشگاه اقدام به بررسي روي آنها شد. طي اين بررسيها پيكنيديوم‌ها و پرتيسيوم‌هاي قارچ عامل بيماري روي سنبله گندم مشاهده و از بافتهاي آلوده‌ جداسازي گرديد. با توجه به مشاهدات ميكروسكوپي‌، ‌مشخصات مراحل غيرجنسي و جنسي قارچ به شرح زير بود: پيكنيديوم‌ها به صورت فرو رفته در بافت (زيراپيدرمي )، ‌كروي شكل و به رنگ قهوه‌اي روشن (عسلي) بوده كه در سطح فوقاني گلوم‌ها تشكيل‌شده و اندازه‌آنها 210-160 ميكرومتر بود. پيكنيديوسپورها بي‌رنگ، استوانه‌اي، مستقيم گاهي با خميدگيهاي نامنظم، اغلب با سه بند و با نوك و انتهاي گرد بوده و اندازه آنها 4-2 * 32-15 ميكرومتر بود. تحت شرايط مرطوب اين اسپورها بصورت رشته‌هاي صورتي رنگ از دهانه پيكنيديوم خارج مي‌شدند. پريتسيوم‌ها بصورت فرورفته دربافت، كروي شكل و به رنگ قهوه‌اي تا سياه بود و اندازه آنها 200-120 ميكرومتر بود. در دهانه هر يك پاپيل كوچكي وجود داشت كه از اپيدرم خارج گرديده و اندازه آن حدود 15 ميكرومتر بود. آسك‌ها چماقي شكل، استوانه‌اي يا خميده، برخي پايه‌دار، با ديواره دو جداره ضخيم كه در هر يك هشت  آسكوسپور وجود داشت. اندازه آسك‌ها 10-8 * 64-48 ميكرومتر بود. آسكورسپورها تا حدودي دوكي ‌شكل، بيرنگ تا كهربايي، با سه بند كه در محل بند فشردگي داشته، سلول ما قبل آخر متورم و اندازه آسكوسپورها 6-4 * 32-23 ميكرومتربود. براساس مشخصات مرفولوژيك، قارچ عامل بيماري در مرحله غير جنسي Stagonospora nodorum (Berk.)E.Castellni and (syn. Septoria nodorum (Berk.)Berk. aupd Berk . and E.G.Germano phaeosphaeria  و Broome)و در مرحل جنسي nodorum ( E.Muller) Hedjaroude مي‌باشد. بنا بر آنچه كه شرح داده شد، اين نخستين گزارش تفضيلي از بيماري سپتورياي سنبله گندم نان در كشور مي‌باشد (آقاجاني، كاظمي، دهقان، صلاتي وارشاد؛ منتشر نشده). به دليل بذرزاد بودن عامل بيماري، وجود اين بيماري در استان گلستان ميتواند از اهميت اقتصادي قابل توجهي برخوردار باشد. از سوي ديگر، عامل بيماري علاوه برگلوم، پهنك و غلاف برگ و جوانه‌ها را نيز مورد حمله قرار مي‌دهد.        سفيدك پودري (‍Powdery Mildew ) سياهك آشكار اين بيماري به آساني در مزرعه شناخته ميشود. خسارت اين بيماري معمولاً‌ كمتر ازيك درصد ميـــزان محصول و گاهي به 27 درصد نيز  ميرسد. عامل بيماري سياهك آشكار قارچ(Pers.)Poster. Ustilago tritici  است. شريف نبي (1381) استفاده از روشهاي ميكروسكوپي و ماركرهاي مولكولي در شناخت عوامل سياهك آشكار گندم و جو را مورد بررسي قرار داد و نتيجه گرفت كه ميتوان به كمك ماركر مولكولي RAPD و ميكروسكوپ الكتروني، ‌جدايه‌هاي مختلف Ustilago روي گندم و جو را به دو گونه U.tritici و U.nuda    به ترتيب روي گندم و جو تفكيك كرد. نشانه‌هاي اين بيماري به محض ظهور سنبله قابل تشخيص است. سنبله‌هاي آلوده سياه رنگ بوده و در بين سنبله‌هاي سالم بوضوح قابل رويت مي‌باشند. سنبلچه‌هاي آلوده تبديل به توده سياه‌رنگ تليوسپورهاي خشك مي‌گردند كه بوسيله باد و قطرات باران پراكنده مي‌شوند و در نتيجه پس از چند روز فقط محور لخت سنبله باقي مي‌ماند. در مواردي ممكن است تمام سنبلچه‌ها بطور كامل آلوده نشوند. در سيكل بيماري، پاتوژن به صورت ميسليوم درون بذر گندم بقا مي‌يابد. هنگامي كه اين بذرهاي آلوده جوانه زدند قارچ عامل بيماري فعال شده و همزمان با رشد گندم، ‌در سرتاسر گياه انتشار مي‌يابد و تمام بافتهاي سنبله به جز محور آن بصورت درون سلولي مورد حمله قرار مي‌گيرد. ميسليوم‌هاي قارچ قطعه قطعه شده و به تليوسپورهاي تيره رنگ و  خشك تبديل مي‌شوند كه پس از تشكيل سنبله به وسيله باد و باران پراكنده شده، گلهاي باز روي  بوته‌هاي سالم را مورد حمله قرارداده و به درون ديواره تخمدان نفوذ مي‌كنند. به اين ترتيب قارچ درون بذر در حال تشكيل منتشر مي‌شود و چنين بذري ظاهر طبيعي داشته و قادر به جوانه‌زدن مي‌باشد.   مبارزه در مورد اين سياهك نيز استفاده از قارچكش‌هاي سيستميك مناسب براي ضد عفوني بذور مانند كاربوكسين وغيره عملي‌ترين روش جلوگيري از خسارت بيماري مي‌باشد. در جاهايي كه اين قارچكش‌ها در دسترس نباشند. بذرهاي آلوده را مي‌توان با آب داغ (‌بدون آنكه به جوانه‌زدن آنها صدمه‌اي برسد ) ضدعفوني نمود. انتخاب ارقام مقاوم و استفاده از بذور عاري از آلودگي نيز دركنترل بيماري داراي اهميت زياد مي‌باشد. نكته مهم در كنترل شيميايي سياهكهاي گندم اين است كه عمليات ضد عفوني بذور بايد با دقت و بطور كامل انجام شود. امروزه قارچكش‌هاي مايع ضدعفوني كننده بذور، به دليل توانايي در پوشش كامل بذر و مصرف در مقادير كم از اهميت ويژه‌اي برخوردار شده‌اند.     سفيدك پودري (‍Powdery Mildew  ) سفيدك‌هاي پودري (‌سطحي يا حقيقي ) روي گندم، جو و بسياري از گندميان علايمي توليد مي كند كه قرن‌ها است شناخته شده‌اند. سفيدك‌هاي پودري غلات بوسيله قارچهاي انگل اجباري و داراي ميزبان اختصاصي از گونه Erysiphe graminis ايجاد مي‌شوند. طي سالهاي متمادي اين قارچها در همراهي طولاني با ميزبان خود تكامل يافته و فرمهاي اختصاصي به وجود آمده است. فرم گونه‌اي كه به گندم حمله مي‌كند و فقط به گندم اختصاص دارد (‌به جز در موارد خاص ) ، Erysiphe graminis F.sp.tritici ناميده مي‌شود. اين فرم گونه در نواحي مرطوب و نيمه خشك جهان انتشار گسترده‌تري دارد. خسارت ناشي از آن 12 تا 34 درصد و در مواردي تا 45 درصد محصول گندم گزارش شده است. با توجه به آلودگي نسبتاً زياد بعضي از مزارع گندم استان گلستان به بيماري سفيدك پودري كه در سال زراعي 80-1379 مشاهده شد، نياز بررسي هر چه بيشتر و همه جانبه اين بيماري جهت دستيابي به روش‌هايي براي كنترل بهينه واصولي آن، ضروري به نظر ميرسد ( كاظمي ، 1380).       نشانه‌ها و عامل بيماري نشانه‌هاي سفيدك پودري روي گندم، جو و ساير گندميان بطور كامل مشابه است. قارچ عامل بيماري Erysiphe graminis Dc . F.sp.tritici Marshal  مي‌باشد كه به آن Blumeria graminis (Dc.Ex.Merat)E.O.Speer F.sp.tritici Marshal نيز اطلاق مي‌شود. اين قارچ قادر است تمام قسمت‌هاي هوايي گياه ميزبان را آلوده سازد، ولي بيشتر در سطح بالايي برگهاي پاييني بوته‌ها ديده مي‌شود. عامل بيماري در هر زمان بعد از خارج شدن گياهچه‌ها از خاك مي‌تواند گياه ميزبان را مورد حمله قرار دهد. علايم بيماري كاملاً ‌سطحي است و عامل بيماري درسطح قسمت‌هاي آلوده گياه مستقرر مي‌شود (بجز مكينه‌ها كه در سلولهاي اپيدرمي نفوذ ميكند)، بنابراين نشانه‌هاي بيماري كه روي گياه ديده مي‌شود كلني هاي عامل بيماري است كه به شكل‌ لكه‌هاي پهن متشكل از ميسليوم‌هاي پنبه‌اي در هم رفته و كنيديوم‌ها هستند. اندامهاي زايشي جنسي قارچ (آسكوكارپ cleistothecium‌) كه با چشم غيرمسلح نيز قابل رويت هستند. بصورت نقطه‌هاي قهوه‌اي يا سياه‌رنگ روي كلني‌هاي مسن‌ قارچ در مرحله رسيدن محصول ظاهر مي‌شوند. درون آسكوكارپ‌ها، آسك‌ها و آسكوسپورها به وجود مي‌آيند. مرحله غيرجنسي (كنيديوم) عامل بيماري  Oidium monilioides Desm. مي‌باشد(شكل 7).     شكل 7 = Erysiphe graminis F.sp.tritici ) شكل از كتاب Compendium of Wheat Diseases,1987, M. V. Wiese) چرخه بيماري عامل بيماري زمستان را بصورت كليستوتسيوم روي كاه و كلش و در شرايط آب و هوايي ملايم به فرم ميسليوم  و كنيديوم طي ميكند. آسكوسپورها و كنيديهايي كه بوسيله باد پراكنده مي‌شوند، مايه آلوده كننده اوليه (‌اينوكلوم) هستند. آسكوسپورها در اواسط فصل گرما توليد شده و كنيديها دربهار به كرات تشكيل مي‌شوند. پس از جوانه‌زني، لوله‌هاي تندشي هر دو نوع اسپور به طور مستقيم به گياه گندم نفوذ كرده و در داخل سلولها مكينه را تشكيل داده و كلني‌هاي سطحي اسپورزا را در سطح ميزبان به وجود مي‌آورند. كنيدي‌هاي توليد شده به وسيله باد منتشر مي‌شوند و آلودگي‌هاي ثانوي را ايجاد ميكنند. با افزايش سن كلني‌ها، توليد كنيديومي كاهش، كليستوتسيوم‌ها تشكيل مي‌شوند. بوته‌هاي گندم ‌هاي خودرو كه در اثر ريزش كمباين و يا موارد ديگر در مزارع باقي مي‌مانند، ميزبانهايي هستند كه عامل بيماري را از تابستان براي زراعت زمستانه حفظ مي‌كنند. كنيدي‌ها به تعداد زياد تشكيل ميشوند و از لحاظ اپيدمي بيماري بيشترين اهميت را دارند. كنيد‌ي‌ها در دامنه دمايي وسيع، يعني از 1 تا 30 درجه سانتي‌گراد و بدون نياز به آب آزاد، جوانه مي‌زنند. در شرايط مناسب مزرعه جوانه‌زدن، ايجاد آلودگي و اسپورزايي ثانوي در مدت 7 تا 10 روز كامل مي‌شود. بــهترين دما براي رشد قارچ و توسعه بيماري 22- 15 درجه سانتي‌گراد مي‌باشد. در مازندران قارچ عامل بيماري به طور عمده به صورت ميسليوم‌هاي غير فعال روي گندمهاي خودرو، زمستان گذراني كرده و در اول بهار كنيدي‌ها تشكيل شده و سبب آلودگي مزارع مجاور مي‌شود. علفهاي هرز گرامينه شامل ؛ اژيلوپس،‌فالاريس و لوليوم مي‌توانند به عنوان ميزبان ثانويه در ايجاد آلودگي نقش داشته باشند . قارچ عامل بيماري مي‌تواند به فرمهاي جنسي وغيرجنسي بر روي اين علفهاي هرز تابستان و زمستان گذراني كرده و بيماري را ايجاد و منتشر كند.   مبارزه عامل بيماري سفيدك پودري يك قارچ هتروتاليك است و نژادهاي متعددي دارد. بين نژادهايي كه از لحاظ ژنتيكي نامشابه‌اند هيبريداسيون ‌رخ مي‌دهد. در اثر اين فرايند كه معمولاً درون كليستوتسيوم‌ها انجام مي‌شود، فاكتورهاي بيماريزايي و نژادهاي فيزيولوژيك جديد به وجود مي‌آيد كه از روي واكنش‌هاي متفاوت لاينهاي تك‌ژني يا ارقام استاندارد (متمايز كننده)، اين نژادها قابل تشخيص هستند. براي توليد ارقام مقاوم، شناسايي نژادهاي عامل بيماري به  منظور تعيين فاكتورهاي بيماريزايي و ژنهاي مقاومت موثر درمناطق مختلف كشور ضروري مي‌باشد. كاظمي (1380) دستورعمل مراقبت از مزارع گندم در مقابل بيماري سفيدك‌ سطحي را منتشر نمود، كه در آن اشاره شده، قارچكش‌هايي كه عليه بيماري زنگ گندم موثرند عليه سفيدك پودري نيز مي‌توانند موثر و مفيد واقع شوند. اين قارچـــكــش‌ها شامــل؛ فوليكور ( Tebuconazole EW25% )، تيلت (Propiconazole  EC25% ) و آلتو (SL 10% ) Cyproconazole‌ مي‌باشند. زمان مناسب سم پاشي وقتي است كه 10- 5 درصد سطح برگها به وسيله لكه‌ها يا پوشش سفيد حاصل از كلني قارچ پوشيده شد. مزارع آلوده سم پاشي شده بايد بطور مرتب مورد بازديد قرار گيرند. درصورت مشاهده گسترش مجدد بيماري، سمپاشي ديگري در مرحله تورم سنبله يا آبستني (Booting) ضروري است.   سياهك‌ها (Smuts & Bunts) چهارنوع بيماري سياهك شامل؛ سياهك‌هاي پنهان ، پنهان پاكوتاه، ناقص (كارنال) و برگي روي گندم بوقوع مي‌پيوندد.     سياهك پنهان گندم اين بيماري از تمام مناطق كشور گزارش شده است و در واقع يكي از مهمترين و شايع‌ترين بيماريهاي گنـدم در كشور مي‌باشد، به نحوي كه ميــزان خـسارت آن ، گاهـي بـطور متـوسط تا 25 درصد مـحـصول تـخـميـن زده شـده اسـت. سـيـاهـك پـنـهـان گـنـدم حـاصـل دوگــونه قارچ  Tilletia laevis Kuehn(syn.T.foetida(Waller.)Liro)، T.tritici(Bjerk.)Wint.(syn.T.caries(Dc.) Tul.) مي‌باشد. در ايران گونه اول انتشار زيادتري دارد. سيكل زندگي اين دو گونه شبيه به هم بوده و امكان دارد در يك گياه آلوده هر دو موجود باشند. سطح تليوسپورها در T.laevis صاف ولي در T.tritici مشبك مي‌باشد. به منظور بررسي وضعيت سياهكهاي آشكار و پنهان گندم و تعيين ميزان خسارت آنها و نيز پراكندگي گونه‌هاي سياهك پنهان در استان ايلام، در سطح هفت شهرستان و 16 مركز خدمات كشاورزي، در حوزه هريك از مراكز خدمات، تعداد 50 مزرعه كه بذور آن قبل از كاشت ضدعفوني نشده بود، تعيين و از بين آنها، تعداد 10 مزرعه براي بررسي انتخاب شدند. در هنگام سنبله رفتن براي سياهك آشكار و موقع خميري تا سفت شدن دانه ها براي سياهك پنهان در 10 كادر يك متر مربعي در مزرعه متوسط تعداد كل خوشه‌ها و تعداد خوشه‌هاي آلوده در متر مربع و درصد مربوطه مشخص شد. ميزان خسارت آشكار در سال اول، بررسي 29/0 درصد و در سال دوم 6/0 درصد و براي سياهك پنهان به ترتيب 76/0 و 08/1 درصد بود. براي تعيين گونه‌هاي سياهك پنهان در طول دو سال، 1240 نمونه (سنبله) مورد بررسي قرار گرفت و از نظر فراواني، گونه T.laevis به عنوان گونه غالب در كل استان و T.caries در مرتبه دوم قرار گرفت (فولادوند و زاهدي، 1379).   نشانه‌هاي بيماري بوته‌هاي بيمار ممكن است تا حدي كوتاه شوند و تا سنبله ايجاد نشود، آلودگي قابل تشخيص نيست. سنبله‌هاي سياهك زده، باريك و رنگ آنها مدت بيشتري نسبت به سنبله‌هاي سالم سبز باقي مي‌ماند. گلوم‌هاي بعضي از سنبله‌ها يا تمامي آنها باز شده و دانه‌هاي كروي حاوي اسپور بويژه در ارقام بدون ريشك ديده مي‌شود. شكل دانه‌هاي آلوده تقريباً شبيه دانه‌هاي سالم بوده ولي فقط پوسته خارجي (پريكارپ) آن باقي مانده و محتويات درون دانه از بين رفته و به جاي آن توده سياه رنگ حاوي تعداد بيشماري تليوسپورهاي قارچ عامل بيماري قرار مي‌گيرند كه در موقع خرمنكوبي پاره شده و گرد سياه رنگ اسپور آزاد مي‌شود و به دليل وجود تري متيل آمين در اين اسپورها بوي ماهي فاسد متصاعد مي‌شود.   چرخه بيماري پايداري و دوام قارچهاي عامل سياهك پنهان بوسيله تليوسپورهايي است كه روي بذر و در خاك باقي مي‌مانند. اين اسپورها در سطح خاك و بذر ، در اثر رطوبت جوانه مي‌زنند و دماهاي پايين حدود 5 تا 15 درجه سانتي‌گراد براي جوانه زدن اسپور و توليد هيف آلوده كننده مناسب است و كليوپتيل‌ها را قبل از بيرون آمدن از خاك آلوده مي‌كنند. همزمان با رشد گياهان ميزبان، قارچ عامل بيماري نيز به رشد طولي خود ادامه داده و در بافتهاي انتهايي مستقر مي‌شود. ميسليوم قارچ در تخمدان ارقام حساس باقي مانده و جايگزين تمام بافتهاي دانه به غير از پريكارپ مي‌شود. هنگام برداشت دانه‌هاي آلوده، پاره شده و اسپورها آزاد مي‌گردند و بدين ترتيب خاك و بذرهاي سالم را آغشته مي‌سازند. معمولاً 5 گرم اسپور در 1000 گرم بذر، حداكثر آلودگي را بوجود مي‌آورد. اسپورها در شرايط انبار به مدت طولاني قوه ناميه خود را حفظ مي‌كنند)شكل 5).   شكل 5 = T.laevis   and  tritici   Tilletia ) شكل از كتاب Compendium of Wheat Diseases,1987, M. V. Wiese)     مبارزه در حال حاضر استفاده از بذور سالم و نيز استفاده از قارچكش‌هاي موثر براي ضدعفوني بذر علمي‌ترين و باصرفه‌ترين روش جلوگيري از خسارت اين بيماري مي‌باشد. جهت بررسي كارآيي و مقايسه اثر قارچكشهاي ساخته داخلي و خارجي متداول براي ضدعفوني بذر عليه بيماري سياهك پنهان گندم در كشور، شش مزرعه آزمايشي در طول دو فصل زراعي 78-1377 درايستگاههاي تحقيقات كشاورزي خسروشهر و تيكمه داش تبريز، ايجاد و در شرايط ديم و آبي كشت پاييزه گرديد. بذرها قبل از كاشت به نسبت 10 در هزار با تليوسپور قارچ عامل بيماري آغشته گرديد. آزمايشها در قالب طرح بلوكهاي كامل تصادفي با در نظر گرفتن مقادير 1 و 2 در هزار وزن بذر از فرم تجارتي هريك از قارچكش‌هاي كاربندازيم 50% پودر وتابل (شيمي كشاورز- ايران)، كاربندازيم 50% پودر وتابل (ژكوم چين) ، ترياديمنول 5/7 دي اس (شيمي كشاورز)، دي نيكونازول 2 % پودر وتابل (شيمي كشاورز)، كاربوكسين تيرام 75% پودر وتابل (رويال كميكال ايتاليا)، مانكوزب 80% پودر وتابل (سينوكوم سوژو چين)، مانكوزب 80% پودر وتابل (ژكوم چين) و شاهد (ضدعفوني نشده) در مجموع با 15 تيمار و 4 تكرار اجرا گرديد. ارزيابي از طريق شمارش خوشه‌هاي سالم و بيمار و تعيين درصد آلودگي تيمارها انجام شدو تجزيه واريانس، اختلاف آماري بين تيمارها را در سطح 1% نشان داد. مقايسه ميانگين 8 تيمار مشخص نمود كه بين تيماريهاي قارچكش و تيمار شاهد، اختلاف معني‌داري وجود دارد، در حاليكه بين انواع قارچكش‌ها در مقادير مصرف اختلاف آماري موجود نيست و اين بدان معناست كه قارچكش‌هاي توزيع شده در كشور جهت ضدعفوني بذر عليه سياهك پنهان گندم، به نحو مشابه و يكساني نه تنها در مقدار مرسوم 2 در هزار بلكه با ميزان نصف آن يعني 1 در هزار نيز قادر به كنترل بيماري هستند (اسدي و بهروزين، 1379). براي توليد ارقام توليد مقاوم، شناسايي پاتوتيپ عامل بيماري به منظور تعيين فاكتورهاي بيماريزايي و ژن‌هاي مقاومت موثر در مناطق مختلف ضروري مي‌باشد. طي سالهاي 1376 تا 1378 تعداد 5 نژاد T.laevis از مناطق مختلف كشور شناسايي و گزارش گرديد. براي بررسي پاتوتيپ‌هاي جديد، سنبله‌هاي آلوده به T.laevis  از مناطق مختلف كشور جمع‌آوري شده و اسپور بدست آمده از هر سنبله به عنوان يك جدايه قارچ، جهت آلوده سازي بذرهاي ارقام متمايز كننده نژاد مورد استفاده قرار گرفت، كه در نتيجه تعداد 9 پاتوتيپ جديد شناسايي شد. با توجه به اينكه ژنهاي Bt1 و Bt6 نسبت به نژادهاي L-4 و L-17 كه شناسايي شده حساس بوده، ژنهاي Bt5 ، Bt10، Bt11، Bt12، Bt14، Btp در مقابل اين پاتوتيپ‌ها و نژادهاي شناسايي شده، داراي مقاومت بوده كه مي‌توان جهت اصلاح ارقام براي مقاومت به بيماري سياهك پنهان گندم از آنها بهره گرفت (مردوخي و ترابي، 1381).     سياهك پنهان پاكوتاه گندم در ايران حضور اين بيماري اولين بار در سال 1340 و پس از آن در سال 1364 از مزارع گندم استان آذربايجان ‌شرقي گزارش شد. در حال حاضر مناطق سردسير غرب و شمال غرب كشور شامل؛ استانهاي آذربايجان‌شرقي و غربي، اردبيل، زنجان، كردستان، همدان و لرستان به اين بيماري آلوده هستند. عامل بيماري سياهك پنهان پاكوتاه، قارچ Tilletia controversa kuhn مي‌باشد. ديواره‌هاي تليوسپورهاي اين قارچ مشبك بوده و شبكه‌هاي آن سريعتر و عميقتر از تليوسپورهاي T.tritici مي‌باشد ويك پوشش ژلاتيني اطراف آن را فرا گرفته است. روشهاي سرولوژيكي با استفاده از آنتي باديهاي منوكلونال براي تشخيص سريع، اختصاصي و قطعي تليوسپورهاي سياهكها كاربرد دارند. نشانه‌هاي اين بيماري شبيه سياهك پنهان است، با اين تفاوت كه اندازه بوته‌هاي آلوده به T.controversa به نصف تا يك چهارم طول بوته‌هاي سالم مي‌رسد و در ضمن تعداد پنجه‌هاي آن نيز بطور غيرعادي افزايش مي‌يابد. در سيكل بيماري، تليوسپورهاي خاكزي، مهمترين منبع آلودگي اوليه محسوب مي‌شوند و مدت 8 تا 10 سال در خاك، قدرت حيات خود را حفظ مي‌كنند. اين اسپورها معمولاً از اواخر آذرماه تا نيمه اول ارديبهشت‌ماه، در سطح خاك و يا نزديك به آن جوانه زده و گياهچه‌ها و پنجه‌هاي جوان و حساس گندم را در حين خروج از خاك مورد حمله قرار مي‌دهند. حساسترين مرحله آلودگي در پاييز زماني است كه بوته‌ها در آغاز مرحله قبل از پنجه‌زني بوده و يا 2 تا 3 پنجه در آنها ظاهر شده است. جوانه زدن تليوسپورها در خاك تدريجي و طولاني بوده و در حرارت مناسب 3 تا 8 درجه سانتي گراد ، در جوار رطوبت و اكسيژن كافي، 12-10 هفته به طول مي‌انجامد.   مبارزه سياهك پنهان پاكوتاه يكي از بيماريهاي مهم و در حال گسترش گندم در استان كردستان است كه در سالهاي سرد و پربرف، در مناطق مرتفع استان شدت يافته و خسارت آن به حد اقتصادي مي‌رسد. به منظور اثر چند سم ضدعفوني ‌كننده بذر شامل Bitertanol(S39) ، Difenoconazol(30FS),Difenoconazol(WS3%) ،Triadimenol(7.5%) و Tiabensazol(WP60) و همچنين مطالعه اثر زمان كاشت در كارايي اين سموم، آزمايشي طي دو سال زراعي در اين استان انجام گرفت. شمارش خوشه‌هاي آلوده در هنگام برداشت و مقايسه ميانگين داده‌هاي دو ساله نشان داد، با وجود پايين بودن درصد آلودگي در سال اول ، فرمولاسيونهاي FS30 و WS3% مربوط به قارچكش  Difenoconazolبطور موثر بيماري را كنترل نموده وبا شاهد و ساير قارچكشها تفاوت داشتند. بررسي اثر زمان كاشت نيز نشان داد، در تاريخ كاشت اول نسبت به دوم ميزان آلودگي بيشتر بوده و از لحاظ آماري بين آنها تفاوت كامل معني‌دار وجود داشت (بهرامي كمانگر و همكاران،1381).     سياهك ناقص (كارنال بانت) اين بيماري ابتدا در منطقه فيصل آباد پاكستان يافت شده و سپس در منطقه كارنال هندوستان در سال 1931 شناسايي و نامگذاري شده است. وجود اين بيماري توسط ترابي و همكاران (Torabi et al.1996) در محموله‌هاي وارداتي از هندوستان به ايران گزارش شد. قارچ عامل سياهك ناقص(Tilletia indica Mitra(Neovossia indica(Mit.)Mundkur ميباشد و توليد تليوسپورهاي بزرگ، گرد و قهوه‌اي تيره به قطر 22 تا 49 ميكرون مي‌كند. سطح اين اسپورها مشبك و داراي غشا نازكي هستند. در اثر حمله اين سياهك فقط قسمتي از دانه گندم و نيز تعداد معدودي از دانه‌هاي سنبله مبتلا مي‌شودو به همين دليل به آن سياهك ناقص (Partial bunt) گفته مي‌شود. معمولاً دانه‌هاي آلوده فقط از قسمتي در انتهاي جنين مبتلا شده و ممكن است جوش‌هاي سياهك در طول شيار بذر امتداد يابند. كاظمي و اصغري (1381) روش تغيير يافته فيلتر و سانتريفوژ را بعنوان روشي مطمئن براي جداسازي تليوسپورهاي قارچ T.indica ارائه نمودند. بدين نحو كه روش تركيبي فيلتر و سانتريفوژ كردن كه اولين بار توسط كاسترو و همكاران (1994) براي جداسازي تليوسپورهاي قارچ مذكور از بذور آلوده گندم تهيه شده بود با تغييراتي شامل صافي بكار گرفته شده، دور و زمان سانتريفوژ براي رديابي آلودگي در بذور گندم مورد استفاده قرار گرفت. به مقدار 60-58 گرم (1000 دانه) از هر نمونه 200 ميلي‌ليتر آب مقطر استريل حاوي 001/0 درصد تويين (Tween 20) براي شستشو اضافه گرديد و به مدت يك دقيقه تكان داده شد. براي جداسازي مواد زايد همراه بذر ، در ابتدا آب حاصل از شستشو از صافي 75 ميكروني (250 مش ) و سپس از كاغذ صافي فيلتركننده 12 ميكروني عبور داده شد. سطح كاغذ صافي با استفاده از يك سرنگ سه ميلي‌ليتري با 18-15 ميلي ليتر آب مقطر استريل شستشو و محصول حاصل با دور rpm 1200 به مـدت 2 دقـيـقـه در دمـاي اتـاق سانتريفـوژ گـرديـد. قـسمت تـه نشيـن (pellet) و رونـشيـن (supernatant) جهت وجود تليوسپورهاي T.indica مورد مشاهده ميكروسكوپي قرار گرفت. اين محلول را مي‌توان براي آناليزهاي مولكولي و كشت روي محيط‌هاي كشت، منجمد و نگهداري كرد. نتايج بررسيها با استفاده از اين روش بر روي 21 نمونه گندم با منشا خارجي نشان دهنده آلودگي 4 نمونه به تليوسپورهاي T.indica بود. از آنجايي كه حساسيت و دقت رديابي با استفاده از اين روش بسيار زياد است، مي‌توان مقدار خيلي اندك آلودگي را در محموله‌هاي گندم كه ظاهراً عاري از آلودگي به نظر مي‌آيند رديابي نمود. در چرخه بيماري، تليوسپورهاي قارچ عامل بيماري در خاك و در روي بذر دوام مي‌آورند و منبع آلوده‌كننده اوليه بشمار مي‌آيند. تليوسپورها در شرايط مرطوب در ماههاي بهمن و اسفند جوانه زده و اسپوريديها را در سطح خاك توليد مي‌كنند كه توسط باد پراكنده شده و از طريق گل وارد تخمدان مي‌شوند و در اثر رطوبت و هواي خنك موجب آلودگي قسمتي از دانه‌ها و گاهي تمام آن شده و توده‌اي از تليوسپورهاي تيره رنگ در آن تشكيل مي‌شود. در هنگام خرمن كوبي، پريكارپ دانه‌هاي آلوده پاره شده و تليوسپورهاي آزاد شده خاك و دانه‌ها را آغشته مي‌سازند(شكل 6).     شكل 6 = Tilletia indica ) شكل از كتاب Compendium of Wheat Diseases,1987, M. V. Wiese     مبارزه در سال زارعي 75-1374 كه سال اپيدمي بيماري سياهك ناقص در قسمتهايي از مناطق جنوبي كشور بود، در استان فارس حدود 20000 تن بذر گندم در اثر ابتلا به بيماري خارج از حد استاندارد شناخته شده و سيلوها از خريد اين محموله خودداري كردند. طي يك بررسي در سال 78-1377 جهت تعيين ميزان خسارت اين بيماري روي ارقام تجاري مرسوم به كشت در مناطق گرمسير شامل؛ آتيلا ( چمران )، اترك، فلات و اراب 2، آزمايش تحقيقي در ايستگاه بختاجرد داراب اجرا شد. نتايج نشان داد ارقام فلات، داراب 2 و اترك با ضريب آلودگي 07/10، 7/11 و 5/8 درصد در يك گروه (a) حساس و چمران با ضريب آلودگي 15/4 درصد (b) متحمل به بيماري تشخيص داده شد (‌منصوري ، 1381). به منظور بررسي تأثير عصاره‌هاي بذر ارقام مقاوم و حساس گندم برجوانه‌زني تليوسپورهاي T.indica، رقم 711 WL به عنوان رقم حساس، لاين R1 كه تحت شرايط مزرعه‌اي داراي مقاومت مرفولوژيكي است و سه لاين R4 ، R3 ، R2   كه داراي مقاومت فيزيولوژيكي بوده كه در مايه‌زني مصنوعي نيز مقاوم به بيماري بودند، انتخاب شدند. نتايج بررسي‌ها نشان داد همبستگي بالاي بين جوانه‌زني تليوسپورها در عصاره بذر ارقام و درصد آلودگي ارقام در مايه‌زني مصنوعي، بيانگر اطمينان استفاده از جوانه‌زني تليوسپورها در عصاره بذر ارقام به منظور ارزيابي مقدماتي مقاومت به كارنال بانت است (‌موسوي جرف وعليزاده،‌1379). در سال زراعي 79-1378 با ايجاد سيستم آبياري ميست (Mist) در ايستگاه بختاجرد داراب و آلوده‌سازي مصنوعي، اثر 5 قارچكش تحت نامهاي تجارتي؛ تيلت به ميزان 250 ميلي ليتر، آلتوفوليكور 500 ميلي ليتر، كاربندازيم و بايلتون 500 گرم در هكتار به صورت طرح بلوكهاي كامل تصادفي در چهار تكرار بر روي رقم حساس فلات مورد بررسي قرار گرفت. بر اساس نتايج سموم تيلت و آلتو در چهار تكرار بر روي رقم حساس فلات مورد بررسي قرار گرفت. بر اساس نتايج سموم تيلت و آلتو در يك گروه و به ترتيب با 98 و 88 درصد، فوليكور با 77 درصد و بايلتون با 14 درصد تاخير در گروه ديگر قادر به كنترل بيماري بودند و قارچكش كاربندازيم قادر به كنترل بيماري نبود ( منصوري و بهروزين‌، 1379).   زنگ قهوه‌اي، زنگ سیاه و فوزاريوم سنبله گندم (Fusarium Head Blight) زنگ قهوه‌اي در ايران اين بيماري، ابتدا در سال 1326 توسط اسفندياري گزارش شده است. زنگ قهوه‌اي علاوه بر گندم به جو، چاودار و بعضي از گندميان وحشي نيز حمله مي‌كند. نام علمي قارچ عامل بيماري Puccinia recondita Rob. Ex Desm. f.sP.tritici(P.triticina Eriks) است. نشانه‌هاي بيماري به صورت جوش‌هاي اورديا با بيش از 5/1 ميليمتر قطر، روي سطح بالايي پهنك برگها ظاهر مي‌شود. اين جوش‌ها قهوه‌اي و نارنجي رنگ و شكوفا مي‌باشند. جوش‌هاي تليال كه در زير اپيدرم بخصوص برگ و غلاف تشكيل مي‌شوند، به اندازه اوردياها و سياه براق مي‌باشند و شكوفا نيستند. زنگ برگ داراي سيكل كامل و دوميزبانه است، ميزبان واسط آن گونه‌هايي از جنس Anchusa, Isopyrum, Thalictrum و Anemonella مي‌باشد. توليد مثل و تكثير قارچ در بهار ابتدا بوسيله اورديوسپور و ميسليومي كه زمستان گذراني نموده شروع مي‌شود. به منظور تعيين نژادهاي فيزيولوژيك قارچ عامل بيماري روي گندم، در استانهاي آذربايجان‌شرقي و اردبيل، تعداد 21 نمونه برگ گندم آلوده به زنگ قهوه‌اي از مناطق مختلف اين دو استان جمع‌آوري و در گلخانه، قارچ عامل از كليه نمونه‌ها خالص و سپس تكثير گرديد. هر نمونه خالص شده روي هشت رقم گندم استاندارد، مايه‌زني و براساس تيپ آلودگي ايجاد شده و با استفاده از جدول تعيين نژاد زنگ قهوه‌اي گندم، نژاد هر نمونه تعيين گرديد. نتايج اين بررسي نشان داد كه نژادهاي 12، 45، 54، 57، 84، 176 و بيوتيپ 84A در منطقه حضور دارند. نژادهاي 12، 45، 84 و 176 براي ايران جديد بودند كه نژاد 45 با 57/28% و نژاد 84 با 8/23% بيشترين فراواني را داشتند (مهديان و همكاران، 1376) . زنگ قهوه اي در دماي بين 15 تا 22 درجه سانتي گراد, همراه با رطوبت كافي به سرعت توسعه مي يابد. دهقان (1376) در بررسي اجزاي مقاومت نسبي (Partial resistance) در ارقام پيشرفته گندم نسبت به زنگ قهوه‌اي در گلخانه و مزرعه، در دشت گرگان نتيجه‌گيري نمود كه بيشترين بيماريزايي مربوط به جدايه 48/75 و كمترين آن متعلق به جدايه 46/74 بود. در بين ارقام مورد مطالعه نيز ارقام پاستور و تجن بالاترين مقاومت نسبي را داشتند. در بررس منابع مقاومت به زنگ قهوه‌اي در گندمهاي بانك ژن گياهي ملي ايران، تعداد 15 نمونه گندم كه قبلا در شرايط آلودگي طبيعي در آزمايشات مشاهده‌اي ، منطقه با آلودگي بالا (قراخيل ساري) مقاومت نشان داده بودند، از ميان 1024 توده انتخاب گرديدند. براي ارزيابي مقاومت در مرحله گياه كامل نمونه‌هاي مذكور در منطقه Hot Spot اهواز كشت گرديدند. آلوده سازي مصنوعي با يك ايزوله قوي در طول دوره رشدي، در دو مرحله انجام شد. در فصل زراعي، صفات زراعي و مرفولوژيكي براي جد

I'm from West Azerbaijan. Researcher plant technology and new methods of plant nutrition (crops, horticulture, which in 1375 began to research I have in these areas) years and in 1377 the first non-chemical production of organic minerals and organic groups into and solid solution for use in agricultural applications entered the market. And honor the presence of foreign markets and the marriage contract Marriage will be ready to transfer in both technical and techno diamond monopoly And ready for signing contracts on demand of the products And now a single institution has a strong research team in the field study and laboratory test and also inside the country and abroad Our global message of world peace and happiness green message / without even a hungry


تاریخ: 1 / 12 / 1391برچسب:,
ارسال توسط Research articles veto specific liquid/علیرضا فرجزاده/esearch articles veto spe
آخرین مطالب

آرشیو مطالب
پيوند هاي روزانه
امکانات جانبی

ورود اعضا:


نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:

برای ثبت نام در خبرنامه ایمیل خود را وارد نمایید






=========== مایع و جامد موسسه سبزینه ابتکار اورمیه/ تولید کننده کود های ارگانیک شیمیایی/ آلی/ کانی/ بیو لوژیکی ارا یه دانش فنی/ انتقال دانشهای مربوطه اجرای پژروه های تحقیقاتی/17سال حضور در مجامع علمی تحقیقاتی وحضور در بازارهای جهانی محقق /بیو تکنو لوژی/علی رضا فرج زاده پی /اچ / دی بورد عالی تخصصی آنزیم